Hint of our own storyline, living things!!!

روی کاغذی خواندم:
"زمان خونه تکونی برگه میریختم توی کیسه...کوچیک ،بزرگ ،پاره پاره،این برگه یا اون یا حتی اینی که من الان دارم روش مینویسم، برگه ی امتحان و تکلیف و جزوه و نامه ی یه دوست حتی.....نه محتوا نقش داشت و نه جلد و رو و شکل و شمایل...تنها چیزی که برای همشون سرانجام ایستاده بود یک کلمه بود:بازیافت"